حضانت و ولایت کودکان در قانون مدنی
حضانت و ولایت کودکان در قانون مدنی
نویسنده: مهرانگیز روزبهانی *
حضانت به معنی نگهداری و تربیت کودکان است که مطابق ماده 1168 قانون مدنی هم حق و هم تکلیف پدر و مادر ها است، به نظر بیشتر حقوقدانان از آنجا که حضانت حق و تکلیف است قابل اسقاط و گذشت نیست یعنی مقررات مربوط به حضانت جنبه قانونی دارد و والدین نمی توانند در این خصوص معامله کنند.
شاید بار ها دیده یا شنیده باشیم که پدر و مادر حضانت و نگهداری فرزند خود را به صورت رایگان یا در قبال دریافت پولی به بیگانه ای واگذار کرده اند و حتی ملاقات را از خود سلب کرده اند یا ملزم شده اند که چنانچه قصد ملاقات با فرزند خود را داشته باشند باید پولی را به طرف قرارداد که نگهداری از طفل را عهده دار شده، بپردازند. این نوع قرارداد ها که خلاف قواعد مربوط به حضانت کودک است به طور مسلم نمی تواند پدر و مادر را از انجام تکالیفی که قانون به عهده آنان گذاشته، معاف کند و دادگاه نیز نمی تواند از صدور حکم به تحویل کودک به پدر و مادر خودداری کند، زیرا مبنای قواعد مربوط به حضانت و ولایت، حفظ همبستگی خانواده و حمایت از حقوق و شخصیت کودک است و والدین نمی توانند درباره سرنوشت امانتی که خداوند به آنان سپرده است معامله کنند. ولایت به معنی ساده سلطه و اختیاری است که شخص بر مال و جان دیگری پیدا می کند.
در روابط خانوادگی ولایت عبارت از اقتداری است که قانونگذار به منظور اداره امور مالی به پدر و جد پدری یا وصی مورد انتخاب از طرف آنان اعطا کرده است. ماده 1180 قانون مدنی عنوان می کند: در کلیه امور مربوط به اموال و حقوق مالی کودک، ولی نماینده قانونی وی است و در واقع سرپرست، نظارت کننده بر اداره اموال کودک است و حضانت مربوط به نگهداری و تربیت وی. به همین جهت است که مادر به استناد حق حضانت نمی تواند هیچ عمل حقوقی را به نمایندگی از طرف کودک و به حساب او انجام دهد. برای مثال کودکی که به حکم قانون و بنا به تصمیم دادگاه تحت حضانت مادر قرار دارد در صورتی که دارای پدر یا جد پدری است، نمی تواند از ناحیه فرزند تحت حضانت خود، فعالیت حقوقی از قبیل عقد قرارداد، شرکت در دادرسی و طرح شکایت و... بکند و حتی نمی تواند پس از مرگ خود برای کودک جانشین تعیین کند. باید توجه داشته باشیم که پدر و جد پدری طبق ماده 1180 قانون مدنی هم ردیف هستند به نحوی که هر یک(پدر و جد پدری) نسبت به فرزندان خود ولایت دارند و اقدام هر کدام نسبت به کودک تحت نظارت، به تنهایی کفایت می کند. مثلاً با بودن پدر، جد پدری نیز می تواند از جانب کودک تحت نظارت طرح شکایت کند یا از حساب بانکی وی برداشت کند. توجه به این نکته ضروری به نظر می رسد که هیچ عاملی به طور قاطع و برای همیشه حق و تکلیف ولایت را از بین نمی برد، در واقع عواملی که به حکم قانون باعث از بین رفتن حق پدر و پدربزرگ می شوند از موانع اجرای چنین حقی است یعنی با از بین رفتن مانع دوباره ولایت بازمی گردد. مثلاً در صورت خیانت و ناتوانی و بی لیاقتی پدر و با نبودن جد پدری، مطابق مواد 1184 و 1186 قانون مدنی برای کودک «امین» منصوب می شود و همچنین به علت غیبت یا زندانی بودن و مانند اینها مطابق ماده 1187 قانون مدنی و بنا به پیشنهاد دادستان دادگاه یک نفر« امین» برای اداره امور کودک و سایر امور راجع به او به صورت موقت تعیین می شود. وظایف و مسئولان «امین» نسبت به کودک مانند قیم یا سرپرست وی است که باید با نظارت دادستان باشد.
در عمل بسیار اتفاق می افتد که پدری فوت می کند، اما جد پدری(پدربزرگ) همچنان زنده است که مطابق مقررات قانونی در چنین مواردی حضانت کودک یعنی تربیت و نگهداری وی برعهده مادر است، اما ولایت یعنی اداره امور مالی وی برعهده جد پدری است، لیکن جد پدری به علت پیر بودن یا ناتوانی یا بیماری قادر به این کار نیست، مثلاً در خصوص مقدار ارث کودک از میراث پدرش باید تصمیم گیری شود یا مثلاً دیه یا مالی به صغیر قرار است داده شود و نیاز به امضای سرپرست است در این موارد مادر نمی تواند از ناحیه کودک تحت حضانت خود این کار را انجام دهد. در چنین مواردی است که باید تقاضای تعیین کسی به عنوان «امین» دهد. اما در مواردی هم که جد پدری از دنیا رفته باشد و کودک بدون سرپرست باشد برای وی «قیم» تعیین می شود و معمولاً مادر طفل به عنوان سرپرست قانونی یا قیم منصوب می شود که اقدام های وی در خصوص اداره اموال کودک با نظارت دادستان صورت می گیرد در صورتی که جد پدری زنده باشد می تواند نسبت به امور مالی کودک به لحاظ ولایتی که بر نوه خود دارد تصمیم گیری کند.
حقوقدان*
برچسب ها :
حضانت
,
,
,